مردم فنلاند صبح دیروز شاهد یکی از بهیادماندنیترین صحنههای زندگی خود بودند. طلوع آفتاب در برابر ابرهای زمستانی افق شرقی و بازی نور با بلورهای یخ، 13 اثر اپتیکی متفاوت را در اطراف خورشید پدید آورد.
ابرهایی که صبح دیروز برفراز فنلاند تشکیل شده بود، حاوی بلورهای ششضلعی بلندی از یخ (شبیه به مدادی بلند) بودند که در جهتهای مختلفی پراکنده شده بودند. زاویه تابش خورشید نسبت به این بلورها طوری بود که از بعضی از آنها بازتاب میشد و در بعضی دیگر دچار شکست یا پراش شده و تجزیه میشد.
بدینترتیب، 13 تجمع مختلف از پرتوهای خورشید (چه طیف رنگینکمانی و چه تمرکز نور) ایجاد شده که در فاصلههای مختلف از خورشید قرار گرفتهاند. برای تشکیل چنین پدیدهای، دما و رطوبت هوا باید مقدار خاصی باشد تا این بلورهای ششضلعی شکل بگیرند.
چنین شرایطی در مناطق قطبی فراوانتر از دیگر نقاط زمین اتفاق میافتد؛ اما حتی در عرضهای میانی مانند کشور خودمان هم میتوان چنین منظرههایی را (البته نه به این شلوغی) مشاهده کرد. کافی است در روزهای ابری نگاهی به دور و بر خورشید و حتی ماه بیاندازید تا این چشماندازهای زیبا را از دست ندهید.
شایان ذکر است که به دلیل ارتفاع بسیار پایین خورشید، این بازیهای اپتیکی بهصورت نصفه به نمایش درآمدهاند و اگر ارتفاع خورشید بهاندازه کافی بالا باشد، این کمانها بهشکل حلقهای کامل در اطراف خورشید دیده خواهند شد.
شب کریسمس بود و هوا، سرد و برفی. -آهای، آقا پسر!پسرک برگشت و به سمت خانم رفت. چشمانش برق میزد وقتی آن خانم، کفشها را به او داد.پسرک با چشمهای خوشحالش و با صدای لرزان پرسید: شما خدا هستید؟ -نه پسرم، من تنها یکی از بندگان خدا هستم!
پسرک، در حالیکه پاهای برهنهاش را روی برف جابهجا میکرد تا شاید سرمای برفهای کف پیادهرو کمتر آزارش بدهد، صورتش را چسبانده بود به شیشه سرد فروشگاه و به داخل نگاه میکرد.
در نگاهش چیزی موج میزد، انگاری که با نگاهش، نداشتههاش رو از خدا طلب میکرد، انگاری با چشمهاش آرزو میکرد.
خانمی که قصد ورود به فروشگاه را داشت، کمی مکث کرد و نگاهی به پسرک که محو تماشا بود انداخت و بعد رفت داخل فروشگاه. چند دقیقه بعد، در حالیکه یک جفت کفش در دستانش بود بیرون آمد...
-آهان، میدانستم که با خدا نسبتی دارید!
روزی مرد کوری روی پلههای ساختمانی نشسته و کلاه و تابلویی را در کنار پایش قرار داده بود. روی تابلو خوانده می شد: «من کور هستم لطفا کمک کنید.» روزنامه نگار خلاقی از کنار او می گذشت؛ نگاهی به او انداخت. فقط چند سکه در داخل کلاه بود.. او چند سکه داخل کلاه انداخت و بدون اینکه از مرد کور اجازه بگیرد، تابلوی او را برداشت، آن را برگرداند و اعلان دیگری روی آن نوشت و تابلو را کنار پای او گذاشت و آنجا را ترک کرد. عصر آن روز، روز نامه نگار به آن محل برگشت و متوجه شد که کلاه مرد کور پر از سکه و اسکناس شده است. مرد کور از صدای قدمهای او خبرنگار را شناخت و خواست اگر او همان کسی است که آن تابلو را نوشته بگوید ،که بر روی آن چه نوشته است؟ روزنامه نگار جواب داد: چیز خاص و مهمی نبود، من فقط نوشته شما را به شکل دیگری نوشتم؛ لبخندی زد و به راه خود ادامه داد. مرد کور هیچ وقت ندانست که او چه نوشته است ولی روی تابلوی او خوانده می شد: « امروز بهار است، ولی من نمیتوانم آنرا ببینم !!!!! »وقتی کارتان را نمی توانید پیش ببرید، استراتژی خود را تغییر بدهید؛ خواهید دید بهترین ها ممکن خواهد شد؛ باور داشته باشید هر تغییر بهترین چیز برای زندگی است.
حتی برای کوچکترین اعمالتان از دل، فکر، هوش، و روحتان مایه بگذارید؛ این رمز موفقیت است.... لبخند بزنید!
محقق دانشگاه هاروارد معتقد است با کمک فناوریهای جدید امکان مطالعه دقیق بر روی دلایل خواب دیدن و حتی مفاهیم مختلف آن وجود دارد. در فیلم جدید “کریستوفر نولان” با نام “آغاز” که در دسته فیلمهای تخیلی گروه بندی می شود شخصیتهای فیلم می توانند به رویاهای دیگر افراد وارد شده و در آن تغییراتی ایجاد کنند. شاید امروز دانشمندان واقعی نتوانند چنین کاری انجام دهند اما می توانند با استفاده از فناوریهای جدید تصویربرداری مغزی به راحتی فعالیتهای مغز را مشخص کرده و بگویند که آیا فرد در حال حساب کردن، حرف زدن، خواندن و یا ترسیدن از یک کابوس است. “دیردرا برت” روانشناس دانشگاه هاروارد می گوید با اینکه فناوریهای تصویربرداری روز به روز در حال دقیق تر شدن هستند اما وی در امکان عملی شدن آنچه در فیلم “آغاز” به نمایش گذاشته می شود تردید دارد. اما دانشمندان در حال حاضر می توانند با استفاده از فناوریهای برق نگاری مغزی یا EEG، قلب نگاری الکتریکی یا EKG و فناوری حرکت چشم یا REMT طی دوره های مختلف خواب دریابند کدامیک از بخشهای مغز فعال است تا به این شکل امواج مغزی فرد خواب را ضبط کرده و در برخی از مواقع رویای فرد را از طریق این امواج مغزی ترجمه کنند. نگاهی مخفیانه به رویاهای انسان
مهم نیست چه سنی داری هنگام سلام کردن مادرت را در آغوش بگیر از یاد خدا غافل مشو فروتن باش، پیش از آنکه تو به دنیا بیایی خیلی از کارها انجام شده بود. از کسی که چیزی برای از دست دادن ندارد، بترس. هیچوقت به کسی که غم سنگینی دارد نگو « میدانم چه حالی داری » چون در واقع نمیدانی. یادت باشد گاهی اوقات بدست نیاوردن آنچه میخواهی نوعی شانس و اقبال است.
تعداد صفحات : 76
تبليغات | X | |
|