loading...
جدیدترین نرم افزار روز دنیا

مردی برای اعتراف نزد کشیش رفت.

- " پدر مقدس، مرا ببخش. در زمان جنگ جهانی دوم من به یک یهودی پناه دادم"

- " مسلماً تو گناه نکرده ای پسرم"

- " اما من ازش خواستم برای ماندن در انباری من هفته ای بیست شیلینگ بپردازد"

- " خوب البته این یکی زیاد خوب نبوده. اما بالاخره تو جون اون آدم رو نجات دادی، بنابر این بخشیده می شوی"

- " اوه پدر این خیلی عالیه. خیالم راحت شد. حالا میتونم یه سئوال دیگه هم بپرسم؟"

- " چی می خوای بپرسی پسرم؟"


- " به نظر شما باید بهش بگم که جنگ تموم شده؟"

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 5332
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 272
  • تعداد اعضا : 2
  • آی پی امروز : 377
  • آی پی دیروز : 114
  • بازدید امروز : 996
  • باردید دیروز : 168
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 1,164
  • بازدید ماه : 1,164
  • بازدید سال : 56,064
  • بازدید کلی : 1,521,987
  • کدهای اختصاصی
    تبليغات X